هیئت حضرت ام البنین شهرستان مبارکه

دو شنبه شبها مسجد حضرت علی ابن ابیطالب (ع)

هیئت حضرت ام البنین شهرستان مبارکه

دو شنبه شبها مسجد حضرت علی ابن ابیطالب (ع)

روز عرفه

بسمه تعالی

دل در جوشش ناب عرفه، وضو می گیرد و در صحرای تفتیده عرفات، جاری می شود. آن جا که ایوان هزار نقش خداشناسی است. لب ها ترنم با طراوت دعا به خود گرفته و چشم ها امان خود را از بارش توبه، از دست داده اند. دل، بیقرار روح عرفات، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) شده است. پنجره باران خورده چشم ها از ضریح اجابت، تصویر می دهد و این صحرای عرفات است که با کلمات روحبخش دعای امام حسین (ع) و اشک عاشقان او بر دامن خود اجابت را نقش می کند. اشک و زمزمه ما را نیز بپذیر، ای خدای عرفه.

عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه (نهم ذی الحجه) در آنجا توقف می کنند و به دعا و نیایش میپردازند و پس از برگزاری نماز ظهر و عصر به مکه مکرمه باز میگردند و وجه تسمیه آنرا چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری، لذا به این نام خوانده شد. و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خود اعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد. چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.

 

"جبل الرحمه" ، کوهی که امام حسین (ع) دعای عرفه را در کنار آن قرائت کرد

«نیایش عرفه» پیش از آنچه یک دعای عادی و یک شیوه گفتاری تازه در میان ادعیه مأثوره باشد، نشان دهنده عمق و میزان عرفان و شناختی است که نیایشگر جاویدان آن از خدای خویش داشته و این میزان از شناخت، نه تنها برای دیگران دست یافتنی نیست که دست مایه‌ای است انبوه و بزرگ برای آنان که به هر روی پای در این راه خواهند نهاد و به جستار و تأمل در این نیایش جاوید خواهند نگریست و آن را ره توشه سفر آسمانی خویش خواهند نمود.

آنچه به این نگاه عارفانه بعدی جاودانه‌تر می‌دهد آن است که نیایش «عرفه» حسین بن علی، به تمامی، اظهار خلوص است و بندگی و گونه گونی آن نشانگر این نکته که این راه اگر به درستی پوینده و پاینده شود، در معنی و مضمون، راهی است که به قطع به هدف خواهد رسید و وصول به این درجه از شناخت و عرفان را عملی خواهد ساخت؛ چه هر کس خواهد توانست در بعدی از ابعاد این منشور، رابطه خویش را با خدای دریابد و به آن بیندیشد.

توحید و درک و شناخت خدا
اشاره شد که مناجات «عرفه»، از جمله یکی از صمیمانه‌ترین گویش‌های بیانی با خداوند است. آنچه به این صمیمیت رنگ دیگری می‌بخشد، چهره واضح و کاملی است که عابد در این دعا از معبود خویش تصویر کرده و در این مسیر از هرچه و هر نکته، بیانی آورده است. شناخت خدا و درک توحید و جلال او در نیایش عرفه و در لسان حسین(ع)، درکی است عالمانه و جانانه. هم از آن روی که برهانی است و هم از آن روی که با وقوف به جایگاه و مکانت خداوند در هستی بیان می‌شود.

«سپاس خداوندگاری را که ما مانعی برای تقدیرش و دفع‌ کننده‌ای برای فرمانش نیست؛ ساخته هیچ سازنده‌ای، چون خلقتش نیست و بخشنده بی‌عوض و دهنده نعمات بی‌پایان است».

حسین(ع) سخنش را در جانب چپ جبل الرحمه و رو به سوی خانه معبود خویش، این سان آغاز می‌کند. می‌داند کجاست و در کدام موقعیت، می‌داند که خود است و خدای و می‌داند که می‌خواهد چه بگوید و چون بگوید.

وصف قدرت و عظمت و مرتبت پروردگار، شروع نیایش حسین(ع) است و این شروع، درکی است که حسین از مرتبت خدای خویش دارد. اظهار این که هیچ مانعی و دافعی برای تقدیر تو نیست در سرآغاز کلام، شرحی است بر جلال و قهر خداوند از نگاه حسین.

«سپاس تو را که هیچ کس را یارای رفع و منع قضای تو نیست»؛ پس خواست، خواست توست و آنچه من از این پس می‌گویم، آن خواست‌ها و شرح‌ها و خواهش و ارادت‌ها و ذکر نعمت‌ها و ... همه و همه لطف تو به من است؛ چه اگر غیر از آن نیز می‌کردی، مرا و هیچ کس را یارای رفع و منع تقدیرت نبود.

با این همه، تو «خوانده‌ها را می‌شنوی و سختی‌ها را دفع می‌کنی»؛ و از همین روست که: «رغبت دارم و شهادت می‌دهم به یکتائیت و اینکه پرورش دهنده منی».

در نگاه حسین(ع) با آن همه قدرت و عظمت، پروردگار رحیم است و عطوف؛ می‌بخشد و می‌بخشاند؛ سختی‌ها را دفع می‌کند و خوانده‌ها را می‌شنود؛ چون مربی دلسوزی _ و کدام مربی دلسوزتر از خدا _ از خاک می‌آفریند و از دهور و سنین می‌گذارند و هدایت می‌کند.

از آغاز، می‌آفریند و از ظلمات ثلاث می‌گذراند و در حالی به دنیا وارد می‌سازد که «تاماً سویّاً»؛ در ناتوانی کامل؛ اما این زنجیره تربیتی گسسته نمی‌شود. خدای حسین با آنهمه، به لطف بیکران و عمیم، مخلوقش را از این بیشتر نیز هدایت و راهبری می‌کند و باز می‌برد و به او می‌رساند الطاف و مواهبی را از نعمت‌ها و قدرت شکر بر آنها و مقام کمال و توأم جسم معتدل و از این دست نعمات ظاهر و نعمت‌های دیگر از عقل و حجت باطن برای شناخت بهتر و بیشتر و پیشتر.

«و بر من واجب گردانیدی قوه عقل را و الهام فرمودی معرفت خود را بر قلب من و بیدار کردی چشم عقلم را در عجایب آفریدگانت»...

عجز در شناخت و فقر بنده در این راه
«... تو آن خدایی که برایت ضدی نیست تا شریکت باشد و برابری تا بر تو سرافرازی کند».
حسین(ع) پس از مقدمه و پیش درآمد این نیایش کامل، ضمن منزه خواندن خدا از شریک و ضد و مشابه، به عجز بنده در شناخت خدا و دقت و حدت مورد نیاز برای این موضوع با دلیلی عقلی اشاره می‌کند؛ حجتی که بعدها در لسان عارفان و کاملان و واصلان و اولیاء نیز ذکر شد و بارها در سخن فلاسفه بر آن اشارت رفت.

می‌دانیم که یکی از راه‌های مهم شناخت هر چیز، شناخت و وصف و توصیف و بررسی ضد آن است. چنانچه نور را در مقایسه با ظلمت و تاریکی و سپیدی را در قیاس با سیاهی می‌سنجیم؛ گرما را با سرما می‌فهمیم و پستی را با بلندی و اوج درک می‌کنیم.

امام حسین(ع) در کلماتش می‌فرماید: : «تو را ضدی نیست تا به تو انبازی کند». با این وصف شناخت خدا نیز بدون وجود ضد و معارضی، سخت‌تر و در عین حال دلنشین‌تر و بهتر خواهد بود؛ اگرچه چون ضدی ندارد، کمال عرفان وی برای فرد غیر متصور خواهد بود.

مولانای رومی در این معنا به شیرینی می‌فرماید:

بی‌ ز ضدی ضد را نتوان نمود
و آن شه بی‌مثل را ضدی نبود
پس نهایت‌ها به ضد پیدا شود
چونکه حق را نیست ضد، پنهان بود
گه نظر در نور بود آنگه به رنگ
ضد به ضد پیدا بود چون روم و زنگ
پس به ضد نور دانستی تو نور
ضد، ضد را می‌نماید در ظهور
نور حق را نیست ضدی در وجود
تا به ضد او توان پیدا نمود
پس هلاک نور نار مؤمن است
زانکه بی ضد دفع ضد لایمکن است

اما این برهان زیبا در کلام عارفانه حسین بدین جا ختم نمی‌شود. حسین در فرازی دیگر می‌فرماید: «منزه است خداوندگاری که اگر انبازی داشت یا ضدی در زمین یا آسمان، هر آینه نظم آن دو از میان رفته و از هم می‌گسیختند».
اگر خدای حسین و آفریدگاری که او به درگاهش تضرع و نیایش می‌کند، شریکی داشت یا همسانی، نظم او را که در آسمان‌ها و زمین مقدر و مقرر کرده به هم می‌زد و آشفته می‌ساخت؛ چه معارضه بین دو خدای امری است بسیار محتمل و بلکه یقینی و قرآن کریم نیز به این معنا اشاره مستقیمی دارد: اگر در آسمان و زمین خدایانی بودند جز خدای واحد، هر دو به فساد کشیده می‌شدند.

اما این فقر بنده در شناخت، با این همه برهان دیگری نیز دارد؛ جزء چگونه کل را بشناسد و کل چگونه بر جزء معروف شود، در حالی که جزء تنها بخشی از کلیت کل است و قادر به درک مقسم وجودی خویش نیست. از سوی دیگر، ممکن چگونه به عرفان واجب دست یابد و چگونه آن را بشناسد، در حالی که خود بهره‌ای است جزیی از کلیت کامل.

شیخ محمود شبستری می فرماید:
ظهور جمله اشیاء به ضد است
ولی حق را نه مانند و نه ند است
چو نبود ذات حق را شبه و همتا
ندانم تا چگونه داند او را
ندارد ممکن از واجب نمونه
چگونه داندش آخر چگونه
زهی نادان که او خورشید تابان
به نور شمع جوید در بیابان

و چنین است که حسین(ع) می‌فرماید: «یا من لا یعلم کیف هو؛ یا من لا یعلم ما هو الاّ هو؛ یا من لا یعلمه الا هو»؛«ای آفریدگاری که چگونگی ذاتت را کسی نمی‌داند، ای معبودی که کسی نمی‌داند چیستی غیر از خودت و ای بزرگی که کسی نمی‌داندت الا خودت».

جمع‌بندی
آنچه در این نوشته مختصر عرضه شد، بخش‌هایی بود از نخستین فرازهای دعای روحبخش عرفه حسین بن علی(ع) تا میانه‌های آن، که در باب توحید باریتعالی و عرفان او و قدر و قیمت بنده در توفیق و راهبری به این شناخت در این دعای عمیق و ماندگار آمده است. نگاه حسین(ع) که خود نشانه‌ای است جمیل و جلوه‌ای جلیل از عرفان و وصول به مقام شناخت خداوند، در این دعا، نگاهی است سرشار از زاری و تضرع و بندگی. حسین(ع) در این فرازها از دعا و فرازهای طولانی پس از آن در صفات بی شمار رحمانی و رحیمی خداوند، تصویری چند جانبه از لطف، رحمت، هیبت، بزرگی و جلال خداوند را پیش چشم می‌آورد و می‌آموزد که اوست که به هر معنا و در هر وجه، «خداوندگار» است و شایسته خدایی و ربوبیت. حسین به ما می‌آموزد که زیارت خانه خدای، وقوف در عرفات و مشعر و منا و بازبینی بیت الله و همه و همه، اگر با شناخت خداوند همراه نباشد، حجی نخواهد بود کامل و به تعبیر مولانای رومی در آغاز دفتر
چهارم مثنوی:
حج زیارت کردن خانه بود       

حج رب البیت مردانه بود

حسین در دعای عرفه به ما می‌آموزد که گاه نیایش با پرودگار، در عین لطف و صمیمیت و رأفت و عطوفت مسبوق از او، نباید فراموش کرد که او خداست و در مرتبه کبریایی؛ او می‌بیند و می‌بخشد؛ می‌شنود و عفو می‌کند؛ می‌خوانی و پاسخ می‌دهد و این همه جز لطف و مرحمت بر بنده تعبیر دیگری ندارد؛ که او خداست و در آن مرتبه کبریایی که: «نه مانعی برای تقدیرش می‌توان سراغ کرد و نه رافعی برای خواستش».

نیایش عرفه حسین، عرفان را از جلوه بندگی و خاکساری‌اش به ما می‌آموزد و این اظهار عجز و خاکساری، اگر با معرفت درونی و تنزیه نفس و قبول طاعت و بندگی همراه باشد، آغاز راه استریا؛ آغاز راه عرفان و شناخت و حج درست که «حج رب البیت» است؛یعنی حج حسین(ع)..

شهادت حضرت امام محمد باقر (ع)

السلام علیک  یا محمد بن علی، ایها الامام الباقر، یابن رسول الله

سالروز شهادت ابو جعفر محمد بن علی (ع) امام پنجم از ائمه اثنی عشر (ع) و هفتمین معصوم از چهارده معصوم (ع)، که در سال 114 ق. در مدینه رخ داد

 مادر او حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبی (ع) است که مکنی به ام عبد الله یا ام الحسن بود و با این ترتیب آن حضرت هم از جانب مادر و هم از جانب پدر فاطمی و  علوی بوده است، لقب ایشان به دلیل دانش بیکران باقر یا باقر العلوم بوده است … صدوق و طوسی در امالی خود روایت کرده اند که رسول الله (ص) آن حضرت را باقر نامید و به جابر بن عبد الله انصاری فرمود: « ای جابر زمان یکی از اولاد مرا که از فرزندان حسین است درک خواهی کرد، او هم نام من است و علم را با مهارت بسط میدهد و میشکافد، وقتی او را دیدی سلام مرا به او برسان».  

 

شخصیت اخلاقی:

در گفتار راستگو ترین و در دیدار گشاده رو ترین و در بذل جان در راه خدا بخشنده ترین و در اخلاق متواضع ترین مردمان بود.

 از خوف خدا بسیار میگریست و هنگام مشکلات اهل بیت را جمع میکرد و با هم به ذکر و استغفار میپرداختند. قسمت عمده درآمد خود را در راه خدا انفاق می فرمود و خود مانند غلامانش در مزرعه کار میکرد. در زهد و فضل و تقوی و آشنایی با رموز قرآن و سنت و تفسیر و احکام شرع سرآمد همگان بود … علی بن عیسی اربلی در کتاب کشف الغمه و انب طلحه در مطالب السوول و سبط ابن جوزی در تذکره الائمه و سایر محدثین اهل سنت از عبد الله بن عطاء مکی روایت کرده اند که گفته است: علماء را نزد هیچکس حقیر تر از آن ندیدم که در محضر ابو جعفر محمد بن علی دیدم …  امام محمد باقر (ع) در مورد نمونه ای از اخلاق امام باقر روایت است که مردى از اهل شام در مدینه ساکن بود و به خانه ‏امام بسیار مى‏آمد و به آن گرامى مى ‏گفت: «...در روى زمین بغض و کینه ا‏ى کسى را بیش از تو در دل ندارم و با هیچکس بیش از تو و خاندانت دشمن نیستم! و عقیده ‏ام آنست که اطاعت‏ خدا و پیامبر و امیر مؤمنان در دشمنى با توست، اگر مى ‏بینى به خانه  تو رفت و آمد دارم بدان جهت است که تو مردى سخنور و ادیب و خوش بیان هستى!» در عین حال امام علیه السلام با او مدارا مى‏ فرمود و به نرمى سخن مى ‏گفت. چندى بر نیامد که شامى بیمار شد و مرگ را رویا روى خویش دید و از زندگى نومید شد، پس وصیت کرد که چون در گذرد ابو جعفر «امام باقر» بر او نماز گزارد. شب به نیمه رسید و بستگانش او را تمام شده یافتند، بامداد وصى او به مسجد آمد و امام باقر علیه السلام را دید که نماز صبح به پایان برده و به تعقیب نشسته است، و آن گرامى همواره چنین بود که پس از نماز به ذکر و تعقیب مى ‏پرداخت. عرض کرد: آن مرد شامى به دیگر سراى شتافته و خود چنین خواسته که شما بر او نماز گزارید.  فرمود: او نمرده است... شتاب مکنید تا من بیایم.

پس برخاست و وضو و طهارت را تجدید فرمود و دو رکعت نماز خواند و دستها را به دعا برداشت، سپس به سجده رفت و همچنان تا بر آمدن آفتاب، در سجده ماند، آنگاه به خانه‏ شامى آمد و بر بالین او نشست و او را صدا زد و او پاسخ داد، امام او را برنشانید و پشتش را به دیوار تکیه داد و شربتى طلبید و به کام او ریخت و به بستگانش فرمود غذاهاى سرد به او بدهند و خود بازگشت. دیرى بر نیامد که شامى شفا یافت و به نزد امام آمد و عرض کرد: «گواهى مى ‏دهم که تو حجت ‏خدا بر مردمانى

 

اصحاب امام باقر (ع)

 آوازه علوم و دانش امام باقر (ع) چنان اطراف و اکناف پیچیده بود که ملقّب به باقرالعلوم; یعنى شکافنده دانش ها گردید. در مکتب امام ابوجعفر باقر العلوم -که درود فرشتگان بر او- شاگردانى نمونه و ممتاز پرورش یافتند که اینک به نام برخى از آنان اشاره مى ‏شود:

1- ابان بن تغلب: او محضر سه امام - امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق علیهم السلام - را درک نمود . ابان از شخصیتهای علمی عصر خود بود و در تفسیر، حدیث، فقه، قرائت و لغت تسلط بسیاری داشت. والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر علیه السلام به او فرمود: در مسجد مدینه بنشین و به رای مردم فتوا بده، زیرا دوست دارم، مردم فردی چون تو را در میان شیعیان ما ببینند.

2- زراره: دانشمندان شیعه از میان شاگردان امام باقر و امام صادق علیهما السلام، شش تن را فقیه تر می شمرند  که زراره یکی از آنها است. از امام صادق نقل است که فرمود: اگر "برید بن معویه"، "ابوبصیر"، "محمد بن مسلم" و "زراره " نبودند، آثار پیامبر (معارف شیعه) از میان می رفت، آنان بر حلال و حرام خدا امین هستند. باز فرمود: برید، زراره، محمد بن مسلم و احول در زندگی و مرگ نزد من محبوبترین مردمان هستند.

3- کمیت اسدی: شاعری سر آمد بود و زبان گویایش در دفاع از اهل بیت، اشعاری پر مغز می سرود. اشعارش چنان کوبنده و رسواگر بود که پیوسته از طرف خلفای اموی تهدید به مرگ می شد.

4- محمد بن مسلم: فقیه اهل بیت و از یاران راستین امام باقر و امام صادق علیه السلام بود. چنان که گفته شد، امام صادق او را یکی از آن چهار تن به شمار آورده که آثار پیامبر به وجودشان پا برجا و باقی است.

 

شخصیت علمی:
بی تردید چنان که بسیاری از علمای اهل سنت، نیز گفته اند، امام باقر علیه السلام در زمان حیات خویش شهرت فراوانی داشته و همواره محضر او از دوست دارانش، از تمامی بلاد و سرزمینهای اسلامی، پر بوده است. موقعیت علمی ایشان، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت، بسیاری را وا می داشت تا از محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند. در این میان، اهل عراق که بسیاری از آنان شیعه بودند بیش از دیگران مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند.

مراجعه کنندگان، خضوعی خاص نسبت به شخصیت علمی امام داشتند چنان که عبدالله بن عطای مکی گوید: علما را در محضر هیچ کسی کوچکتر از زمان حضور در محضر امام باقر علیه السلام ندیدم. حکم بن عینیه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می رسید.

شهرت علمی امام، در حد تعبیر ابن عنبة، مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند. این شهرت در زمان خود ایشان، نه تنها در حجاز که «کان سید فقهاء الحجاز» بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیر شده بود. چنانکه راوی می گوید: دیدم که مردم خراسان دور حضرت حلقه زده و اشکالات علمی خود را از ایشان می پرسیدند.

ذهبی درباره امام باقر علیه السلام می نویسد: ایشان از کسانی است که بین علم و عمل، سیادت و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و برای خلافت اهلیت داشت.

ابرش کلبی از هشام بن عبدالملک پرسید: این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از وی می پرسیدند؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسر قرآن می داند.

 

 

دوران زندگی و شهادت ایشان:

امام باقر (علیه السلام) با پنج خلیفه از خلفاى بنى امیّه معاصر بود که عبارتند از: ولید بن عبد الملک (96 ق) و سلیمان بن عبد الملک ( 99 ق) و عمر بن عبد العزیز (101 ق) و یزید بن عبد الملک (107ق) و هشام بن عبد الملک ( 125 ق) معاصر بوده است. و همه آنان جز عمر بن عبدالعزیز در ستمگرى و استبداد و خودکامگى دست کمى از نیاکان خود نداشتند و پیوسته براى امام باقر (علیه السلام) مشکلاتى فراهم مى نمودند.
ولى در عین حال، او از طریق تعلیم و تربیت، جنبشى علمى به وجود آورد و مقدّمات تأسیس یک مرکز علمى اسلامى را در دوران امامت خود پى ریزى کرد که در زمان فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق (علیه السلام) به نتیجه کامل رسید.
روش کار پیشوایان ما به ویژه امام سجّاد و امام باقر (علیهم السلام) که در اوضاع فشار و خفقان به سر مى بردند به شیوه مخفى و زیرزمینى بود، شیوه اى که موجب مى شد کسى از کارهاى آنان مطّلع نشود. همین کارهاى پنهانى، گاهى که آشکار مى شد، خلفا را سخت عصبانى مى نمود در نتیجه، وسایل تبعید و زندانى آنها فراهم مى شد.
سرانجام، امام باقر (علیه السلام) که پیوسته مورد خشم و غضب خلیفه وقت، هشام بن عبدالملک بود، به وسیله ایادى او مسموم شد و
در روز دوشنبه 7 ذیحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى به شهادت رسید. بدن مطهر آن دریای بیکران دانش خدایی در خاک بقیع، در کنار پدر و جد بزرگوارش امام حسن مجتبی و امام سجاد علیهما السلام به خاک سپرده شده است.

 

کلماتی از آن بزرگوار:
1 - همانا خداوند عز وجل نگاه دارد بوسیله تقوی بنده را از آنچه عقلش بدان دسترسی ندارد.
2 - بردباری جامه شخص دانا و عالم است مبادا خود را از آن برهنه کنی.
3 - خدا بر خویش مهرورزی را لازم کرده و رحمت او بر خشمش پیشی جسته  و از روی راستی و درستی به انجام رسیده، پس چنان نیست که خداوند به بندگان خشم آغاز کند پیش از آنکه آنان او را به خشم آورند...

4 - هر ملتی که کتاب خدا را به پشت سر انداخته خدا نیز علم کتاب را از آنها بگیرد …

5- حریص بر دنیا، همچون کرم ابریشم است که هر چه پیله را بر خود بیشتر بپیچد، بیرون آمدنش مشکل تر می شود.